کد مطلب: ۲۷۰۸
تعداد بازدید: ۹۷۳
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۰:۰۸
نماز از دیدگاه قرآن و عترت| ۳
روح و مغز نماز، اخلاص است، و اگر عمداً کوچک‌ترین راه نفوذی، از آلودگی شرک و ریا را به حریم پاک و باصفای نماز راه بدهیم آن نماز باطل خواهد شد، و نه‌ تنها به‌صورت کالبدی بی‌روح و جسدی بی‌انگیزه و فاقد اثر معنوی درخواهد آمد، بلکه کانون شرک و انحراف خواهد گردید.
هشت: تباه‌کنندگان نماز، چه کسانی هستند؟
 در آیه ۵۹ سوره‌ی مریم می‌خوانیم:
«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَإتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيَّاً.
 اما بعد از آن پیامبران، فرزندان ناشایسته‌ای روی کار آمدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی نمودند، و به زودی با مجازات گمراهی خود، ملاقات می‌کنند».

شرح کوتاه:
در قرآن، قبل از این آیه، سخن از پیامبرانی مانند ابراهیم، موسی، اسماعیل و ادریس(ع) به میان آمده که همه در راه خدا گام‌های استوار برداشتند، و الگوی هدایت و تکامل انسان‌ها بودند.
ولی بعد از آن‌ها، افرادی (مانند بنی‌اسرائیل) روی کار آمدند که نماز را تباه ساختند، و از هوس‌های نفسانی پیروی نمودند، و به‌ زودی به مجازات گمراهی خود رسیدند.
در اینجا در مورد سرزنش بنی‌اسرائیل، در میان تمام عبادات، روی تباه نمودن نماز، تکیه شده است، و این موضوع بیانگر آن است که نماز در میان عبادات، سدّ بزرگی بین انسان و گناهان است، و یاد خدا و نماز، پایه و مایه‌ی مبارزه با فساد و سپس ارتقاء مقام خواهد بود، که چنین اثر در سایر عبادات وجود ندارد.
و به طور کلّی، تباه نمودن نماز (خواه با ترک آن باشد و یا با سبک شمردن آن، و تأخیر آن از وقت و...) یکی از گناهان بزرگ است و کار منحرفين از خط پیامبران می‌باشد، ولی آنان که در خط پیامبران حرکت می‌نمایند، نماز را برپا می‌دارند و از هوس‌های نفسانی پیروی نخواهند کرد.
ازاین‌رو در روایات آمده: امام سجّاد(ع) در ضمن نامه‌ی طولانی و سرزنش‌آمیز، به دانشمند معروف عصرش «محمّد بن مسلم زُهری» که مدّتی از علمای درباری اُمویان بود، می‌نویسد:
«برحذر باش! بسیار ترس دارم که تو از آن گروهی باشی که خداوند درباره آن‌ها فرموده:
«أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَإتََّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً؛ نماز را ضایع کردند، و دنبال شهوت‌ها رفتند و به زودی به کیفر گمراهی خود می‌رسند».[1] (مريم - 51)
تذكّر امام سجّاد(ع) از این آیه، در آن نامه‌ی سیاسی و سرزنش‌آمیز، حاکی است که تباه نمودن نماز و پیروی از هوس‌های نفسانی، از کارهای طاغوتیان و دنباله‌روهای آن‌ها است، و مؤمنان حتماً باید خود را از چنین برنامه‌ای به‌ دور نگه دارند.
 
نُه: اخلاص در نماز
قبلاً ذکر شد که در آیه ۶ سوره‌ی ماعون آمده:
«اَلَّذِينَ هُمْ يُرَائُونَ، یعنی؛ وای بر آن افرادی که در نماز خود، از مرز اخلاص خارج شده و ریاکاری می‌کنند».
و در آیه ۱۶۲ و ۱۶۳ انعام می‌خوانیم: خداوند خطاب به پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید:
«قُلْ إنَّ صَلاتِي‏ وَ نُسُکِي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ * لا شَريکَ لَهُ وَ بِذلِکَ اُمِرْتُ وَ أَنَا اول الْمُسْلِمينَ.
بگو همانا نماز و تمام عبادات و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است * شریکی برای او نیست، و به همین دستور یافته‌ام، و من نخستین مسلمان هستم».
 
شرح کوتاه:
در این دو آیه سفارش به اخلاص شده و از هرگونه شرک نهی شده است، و تسلیم محض در برابر عظمت خدا، مورد تأکید قرار گرفته است.
جالب اینکه نماز از سایر عبادات، مقدّم داشته شده و به ‌خصوص ذکر گردیده (زیرا «نُسُكْ» به معنی عبادات است)، و نیز بر زندگی و مرگ مقدّم داشته شده است، و این تقدّم بیانگر ارزش فوق‌العاده، نماز نسبت به سایر عبادات و موضوعات است.
 
کوتاه‌ سخن آنکه: در آیه فوق، اخلاص در نماز، مورد توجّه قرار گرفته و به پیامبر اسلام(ص) فرمان داده شده که این موضوع را به مردم بگوید، و مسلمانان و غیرمسلمانان را آگاه کند که نماز و عبادات را تنها باید برای ذات پاک خدا بجا آورد، و هرگونه شریکی را از حریم عبادات، دور ساخت.
به عبارت روشن‌تر، روح و مغز نماز، اخلاص است، و اگر عمداً کوچک‌ترین راه نفوذی، از آلودگی شرک و ریا را به حریم پاک و باصفای نماز راه بدهیم آن نماز باطل خواهد شد، و نه‌ تنها به‌صورت کالبدی بی‌روح و جسدی بی‌انگیزه و فاقد اثر معنوی درخواهد آمد، بلکه کانون شرک و انحراف خواهد گردید.
می‌گویند: یکی از صالحان همواره در صف اول جماعت نماز شرکت می‌کرد، و به ‌قدری مقیّد بود که از دیگران زودتر به مسجد می‌رفت و در صف اول قرار می‌گرفت، و آخرین نفری بود که از مسجد بیرون می‌آمد.
روشن است که چنین شخصی باید فردی خدا ترس و متعهّد باشد، یکی از روزها اموری باعث شد که اندکی دیر به مسجد رسید، دید در صف اول جماعت، جا نیست، مجبور شد در صف آخر بایستد، ولی پیش خود خجالت می‌کشید و نگران بود که چرا در صف آخر است!
ناگهان به خود آمد که این چه فکر باطلی است، اگر خلوص که روح عبادت است، در میان باشد، صف اول و آخر نداردّ، آنگاه به خود گفت: «عجبا! معلوم می‌شود سی سال نماز تو آلوده به ریا بوده است، وگرنه نمی‌بایست صف آخر، در دلت، شائبه‌ای را ایجاد کند!»
همین فکر، نوری در قلبش پدیدار ساخت و با خود گفت: تا دیر نشده باید چاره‌جوئی کرد، و راه‌های
نفوذ ریا را از ورود به صفحه‌ی قلب، بست، و از شرّ شیطان به خدا پناه برد، با صبر و حوصله، توبه‌ی حقیقی کرد و خود را اصلاح نمود و تصمیم گرفت تا تمام نمازهای سی‌ساله‌اش را قضا نماید، آری از خواب غفلت بیدار شد، و با روحی باصفا، و اراده‌ای نیرومند، نمازهای سی سال را قضا نمود.[2]
 
ده: خشوع و مراقبت در نماز
در سوره‌ی مؤمنون آیه ۱ و ۲ می‌خوانیم:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ.
مؤمنان رستگار شدند . آن‌ها که در نماز، خشوع دارند».
 و در آیه ۹ همین سوره‌ی می‌خوانیم:
«وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَواتِهِمْ يُحَافِظُونَ.
 و آن‌ها که از نمازهای خود، مراقبت می‌کنند».
 
شرح کوتاه:
در دو آیه فوق، به ذکر دو ویژگی مؤمنان رستگار پرداخته، می‌فرماید: «آن‌ها در نماز خاشع و مراقب هستند».
واژه‌ی «خاشع»، در اصل از خشوع، به معنی فروتنی و حالت تواضع و ادب روحی و جسمی در برابر شخص بزرگ است.
خشوع در نماز، همان حضور قلب و تواضع روحی خاصّی است که آثارش در جسم، آشکار می‌گردد و به معنی فرورفتن در کانال هدف نماز و عبودیّت است به ‌طوری ‌که گاه، انسان را از همه ‌جا بی‌خبر می‌سازد و در ذات پاک خدا، فانی می‌کند، همانند پَرِ کاهی در میان امواج اقیانوس قرار گرفته، و خود را در برابر عظمت آن، هیچ می‌پندارد، و به ‌طور کلّی خشوع در نماز، روح نماز و توجّه خاصّ درونی است که بر تمام اعضاء اثر می‌گذارد.
امّا در مورد «مراقبت بر نمازها»، که در آیه ۹ سوره‌ی مؤمنون آمده، منظور این است که مؤمنان به مسأله‌ی آداب و شرائط نماز از نظر وقت و زمان و مکان و تعداد، توجّه دارند، و به همه‌ی جهات مراقبند تا نماز را با شرائط صحّت و كمال بجا آورند، نه ‌تنها در مورد یک نماز، بلکه در مورد همه‌ی نمازها این مراقبت دقیق را دارند (چنانکه تعبیر به «صَلَوَاتِهِمْ» (با صیغه‌ی جمع) حاکی از این مطلب است).
به‌ هرحال پیام این دو ویژگی نماز، که در بالا ذکر شد، آن است که: «هرگاه نماز با همه‌ی آداب ظاهری و باطنی‌اش انجام گیرد، عامل مطمئنّی برای همه‌ی خوبی‌ها و نیکی‌ها، و عامل بازدارنده‌ای در برابر همه‌ی زشتی‌ها خواهد بود، و وسیله‌ی بیداری و رشد روح و جان و بیمه‌کننده‌ی انسان در برابر گناهان است.
در حالات امام سجّاد(ع) می‌نویسند: هرگاه وقت نماز می‌رسید، آن‌چنان مراقب آن بود و در برابرش خشوع داشت که: می‌لرزید و رنگش زرد می‌شد، و اعضایش مانند شاخه‌های درخت خرما، تکان می‌خورد، و هنگامی‌که مشغول نماز می‌شد، رنگش دگرگون می‌گردید و همانند بنده ذلیل در پیشگاه مولای جلیل، می‌ایستاد، و از خوف خدا، لرزه بر اندام می‌شد، و مانند شخص وداع کننده (که اطمینان به بقای زندگی خود ندارد) نماز می‌خواند، و وقتی به سجده می‌رفت، سر از سجده برنمی‌داشت، تا قطرات عرق از صورتش روان می‌گشت، هنگامی‌که در سوره‌ی حمد به جمله «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» می‌رسید، به ‌قدری آن را تکرار می‌کرد که نزدیک بود از دنیا برود، و می‌فرمود: چون قرآن با من است، هیچ وحشتی به سراغم نمی‌آید.

کوتاه‌ سخن آنکه: نماز آن حضرت از نظر کمیّت و کیفیّت، آن‌چنان فوق‌العاده و پر رنج بود، که دل فاطمه دختر علی(ع) به حال او سوخت، نزد جابر بن عبدالله انصاری آمده و تقاضا کرد که به امام سجّاد(ع) بگوید: «برای حفظ و بقای جان خود از آن همه عبادت خود بکاهد»، جابر به حضور آن حضرت رفت، او را در محراب عبادت یافت، از او تقاضا کرد که به خود رحم کند، و مقداری از عبادات خود بکاهد.
امام سجّاد(ع) به او فرمود: «من همواره از روش پدرانم اقتدا می‌کنم، تا به دیدار آن‌ها نائل گردم».
روایت شده: امام سجّاد(ع) هنگامی‌که مشغول نماز می‌شد، آن‌چنان در عبادت نماز فرو می‌رفت که به هیچ‌ چیز از اطراف خود متوجّه نمی‌شد، و حتّی اگر فریادی می‌زدند، متوجّه نمی‌گردید، یکی از شب‌ها یکی از فرزندان خردسال آن حضرت به زمین افتاد و دستش شکست، اهل خانه فریاد زدند و همسایگان جمع شده و شکسته‌بند آوردند و دست آن کودک را بستند، و او از شدّت درد فریاد می‌کشید، درعین‌حال آن حضرت آن فریاد را نشنید.
وقتی ‌که صبح شد، دید دست کودک به گردنش بسته است، علّت آن را پرسید، ماجرا را برای او شرح دادند.[3]
جالب اینکه در آیه ۴۵ بقره می‌خوانیم:
«وَ إنََّها لَکَبِيرَةٌ إلاَّ عَلَي الْخاشِعينَ.
و همانا نماز، عبادت سنگین و بزرگ است مگر برای خاشعان).
یعنی برای آنان که بنده‌ی فروتن و متواضع هستند، و در برابر مقام عظمت الهی، ادب روحی و جسمی دارند، نماز خواندن کامل، آسان است، و به خاطر همان تواضع، به اقامه‌ی نماز، موفّق می‌شوند، و سختی‌های آن را به‌ آسانی تحمّل می‌کنند، چرا که تواضع موجب عشق است و عشق، کارها را آسان می‌کند، و به‌ طور کلّی آن‌کس که در برابر چیزی، قلباً متواضع شد، خود را آماده‌ی پذیرش آن می‌کند، و همین آمادگی، کار دشوار را برای او آسان می‌گرداند.
بنابراین، آنان که در برابر (این فرمان الهی) خشوع دارند، هرگونه اشتغالات، آن‌ها را از نماز بازنمی‌دارد، بلکه در گرماگرم اشتغالات، یا مثلاً در هنگام خواب شیرین صبح، در وقت نماز، به سوی نماز می‌شتابند، چنانکه امام علی(ع) و امام حسین(ع) در گرماگرم مرارت و سختی جنگ، هنگام نماز، جنگ را رها کرده و در همان صحنه‌ی جنگ در برابر رگبار تیر دشمن، نماز خواندند.
آری! نماز برای گردنکشان، دشوار است، ولی برای افراد متواضع آسان می‌باشد.
 
یازده: سرزنش کافران سرکش در مورد ترک نماز
در آیه ۴۸ مرسلات، در مورد سرزنش کافران سرکش می‌خوانیم:
«وَإذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ.
و چون به آن‌ها گویند: رکوع کنید، رکوع نکنند».
 
شرح کوتاه:
سال نهم هجرت، گروه‌گروه از کافران وارد مدینه شده و به حضور پیامبر اسلام(ص) می‌آمدند و مسلمان می‌شدند، ازجمله گروه طایفه ثقيف، از طائف، به مدینه وارد شدند و به محضر رسول اکرم(ص) آمده و به گفتگو پرداختند.
پیامبر(ص) به آن‌ها فرمود: «یکی از دستورهای اسلام، نماز است، نماز بخوانید».
آن‌ها گفتند: «ما خم نمی‌شویم، و این کار برای ما عار و ننگ است»، و بدین ترتیب پیشنهاد کردند که دستور نماز برداشته شود.
پیامبر(ص) به آن‌ها فرمود: «لَا خَيْرَ فِي دِينٍ لَيْسَ فِيهِ رُكُوعٌ وَ لَا سُجُودٌ: دینی که در آن، رکوع و سجده نباشد، خیری در آن نیست».
به نقل بعضی از مفسّران در این هنگام آیه فوق (مرسلات - ۴۸) در رد آن‌ها نازل گردید.[4]
 
پی‌نوشت‌ها
[1] تحف العقول (ترجمه احمد جنّتی)، ص ۳۱۷.
[2] اقتباس از استعاذه‌ی شهید دستغیب(ره) ص143.
[3] اقتباس از انور البهيّة، ص 98 و 99.
[4] مجمع البیان، ج ۱۰، ص 419 - تفسير مراغی، ج 29، ص ۱۹۰.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: